سفارش تبلیغ
صبا ویژن

محفل شش ماهه ثارالله کرج
نام شهدا دانلود با ذکر یک صلوات
شهید عزت الله اصلانی
شهید جمال زل انور
شهید علی حسن پور
شهید محمود فرهی
شهید حسین دریا بر
شهید محمود بندگانی
شهید مسعود ادهمی
شهید علی جان اکبر زاده
شهید آشوری
شهید صیاد شیرازی
شهید برنسی

[ دوشنبه 91/11/30 ] [ 1:8 صبح ] [ admin ] [ نظرات () ]

شهید حاج محمد ابراهیم همت در دومین وصیت نامه بجامانده از خود نوشته است: خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم.

*اولین وصیت نامه شهید همت:

به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم : هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسانها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن, حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم شهادت در قاموس اسلام کاری‌ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند ؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) .
و السلام؛
محمد ابراهیم همت

**دومین وصیت نامه شهید همت:

به نام خدا
نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت.
مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم!
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که «ان الله اشتری من المومنین».
من نیز در پوست خود نمی گنجم.گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است.
عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه شهرضا (قمشه)و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقیقا دو سال در کردستان هستم .مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است.
خداوند تا کنون لطف زیادی به این سراپا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.اکنون من می روم با دنیایی انتظار انتظار وصال و رسیدن به معشوق.ای عزیزان من توجه کنید:
*1-اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید.
همسرم انسان فوق العاده ایست او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پیدا کرده است .اگر پسر به دنیا آورد اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را مریم بگذارید.چون همسرم از این اسم خوشش می آید.
*2-امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است .فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشدزیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد.
*3-هر چه پول دارم اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی)بدهید و بقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند.
*4-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما نصر خدا شامل حال مومنین است.
*5-از مادر و همه فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم.مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید.
حقیر حاج همت


[ دوشنبه 91/11/30 ] [ 12:57 صبح ] [ admin ] [ نظرات () ]

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، مراسم گرامیداشت مقام علمی شهید «مصطفی چمران» با حضور سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی جمعی از معاونین این وزارتخانه، تمدن استاندار تهران، مهدی چمران رئیس بنیاد شهید چمران و رئیس شورای اسلامی شهر تهران، حجت‌الاسلام ادبی رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور، امراللهی مترجم رساله دکترای شهید چمران، جمعی از شخصیت‌های علمی و فرهنگی و خانواده شهید چمران شب گذشته در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور برگزار شد.

* چمران: دانه‌های مقاومت اسلامی در لبنان توسط شهید چمران کاشته شد

مهدی چمران برادر شهید مصطفی چمران و رئیس شورای اسلامی شهر تهران در سخنانی یادآور شد: شهید چمران از همان دوران کودکی از نبوغ خاصی برخوردار بود به طوری که در سال‌های 1328 و 1330 و بعد از ملی شدن صنعت نفت و در شرایطی که کشور ما توسط انگلیس در تحریم به سر می‌برد و با مشکل عزل روبه‌رو بودیم یکی از ابتکارات او این بود که با توجه به اینکه شغل پدر ما جوراب‌بافی بوده و با چرخ مخصوصی این کار را انجام می‌داد، توانست قبل از رفتن به دانشگاه دستگاه چتری مربوط به جوراب‌بافی را که در کشور وجود نداشت و ما همیشه با مشکل روبه‌رو بودیم با طراحی جالبی ساخت و آن را به تولید رساند و به قیمت بسیار پایین‌تر از نمونه خارجی می‌فروخت.

* شهید چمران در یک درس نمره 22 گرفت

چمران بیان داشت: چمران در درس ترمودینامیک در دانشکده فنی توانست از بازرگان یکی از اساتید آن زمان نمره 22 بگیرد و بازرگان نیز در کتاب خود به این موضوع اشاره می‌کند که "نمره درس او 20 است اما لیاقت چمران نمره 22 است" و جزوه شهید چمران در دانشکده فنی مانند جزوه اساتید دیگر تدریس می‌شد.

رئیس بنیاد شهید چمران یادآور شد: شهید چمران همزمان انجمن اسلامی دانشجویان را از دست اردشیر زاهدی خارج کرد و هنگامی که در دانشگاه برکلی آمریکا تحصیل می‌کرد انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا را نیز تاسیس کرد و پس از حضور در مصر سازمان مخفی «سما» را تشکیل داد و فعالیت‌های فراوانی در بیداری مردم لبنان انجام داد که به جرأت می‌توان گفت: دانه‌های مقاومت‌ اسلامی را با دقت در لبنان کاشت که از جمله آنها سیدحسن نصرالله است.

وی افزود: همه کسانی که امروز در لبنان مقاومت اسلامی را دنبال می‌کنند یعنی کسانی که در برابر چپ‌گراهای لبنانی ایستاده‌اند و امروز پیشتاز مقاومت اسلامی هستند مدیون فداکاری‌های شهید چمران هستند.

*شهید چمران مبدع مرکز تحقیقات صنایع دفاع بود

چمران گفت: شهید چمران فقط یک عالم نبود که درپی ارضاء حس کنجکاوی خود باشد بلکه او کسی بود که در یکی از دست‌نوشته‌های خود در آمریکا به خدای خود می‌گوید: "خداوندا من باید از نظر علم برتر باشم تا مبادا دشمنان از این راه به من طعنه زنند و باید همه کوردلان متکبر و مغرور را به زانو درآورم تا آنگاه متواضع‌ترین فرد روی زمین باشم و این چیزهایی است که از تو می‌خواهم برای رسیدن به تو".

رئیس شورای اسلامی شهر تهران خاطرنشان کرد: وقتی شهید چمران به ایران آمد مرکز تحقیقات صنایع دفاع را که در کشور وجود نداشت ایجاد کرد و تحقیقات کنونی که در حال حاضر وجود دارد از همان زمان شهید چمران شکل گرفته است. مثل موشک‌های زیرآبی که در اندازه‌های 9 و 12 متری در آن زمان طراحی و ساخته شد و یا پل‌های نظامی که با ابتکار او و با کمترین امکانات و تنها با چوب، تیوپ و طناب به هم بسته می‌شد و روی الوار قرار گرفته و در روی رودخانه کارون استفاده می‌شد و در واقع پایه‌گذار پل جزیره مجنون نیز شهید چمران است.

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، مراسم گرامیداشت مقام علمی شهید «مصطفی چمران» با حضور سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی جمعی از معاونین این وزارتخانه، تمدن استاندار تهران، مهدی چمران رئیس بنیاد شهید چمران و رئیس شورای اسلامی شهر تهران، حجت‌الاسلام ادبی رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور، امراللهی مترجم رساله دکترای شهید چمران، جمعی از شخصیت‌های علمی و فرهنگی و خانواده شهید چمران شب گذشته در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور برگزار شد.

* چمران: دانه‌های مقاومت اسلامی در لبنان توسط شهید چمران کاشته شد

مهدی چمران برادر شهید مصطفی چمران و رئیس شورای اسلامی شهر تهران در سخنانی یادآور شد: شهید چمران از همان دوران کودکی از نبوغ خاصی برخوردار بود به طوری که در سال‌های 1328 و 1330 و بعد از ملی شدن صنعت نفت و در شرایطی که کشور ما توسط انگلیس در تحریم به سر می‌برد و با مشکل عزل روبه‌رو بودیم یکی از ابتکارات او این بود که با توجه به اینکه شغل پدر ما جوراب‌بافی بوده و با چرخ مخصوصی این کار را انجام می‌داد، توانست قبل از رفتن به دانشگاه دستگاه چتری مربوط به جوراب‌بافی را که در کشور وجود نداشت و ما همیشه با مشکل روبه‌رو بودیم با طراحی جالبی ساخت و آن را به تولید رساند و به قیمت بسیار پایین‌تر از نمونه خارجی می‌فروخت.

* شهید چمران در یک درس نمره 22 گرفت

چمران بیان داشت: چمران در درس ترمودینامیک در دانشکده فنی توانست از بازرگان یکی از اساتید آن زمان نمره 22 بگیرد و بازرگان نیز در کتاب خود به این موضوع اشاره می‌کند که "نمره درس او 20 است اما لیاقت چمران نمره 22 است" و جزوه شهید چمران در دانشکده فنی مانند جزوه اساتید دیگر تدریس می‌شد.

رئیس بنیاد شهید چمران یادآور شد: شهید چمران همزمان انجمن اسلامی دانشجویان را از دست اردشیر زاهدی خارج کرد و هنگامی که در دانشگاه برکلی آمریکا تحصیل می‌کرد انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا را نیز تاسیس کرد و پس از حضور در مصر سازمان مخفی «سما» را تشکیل داد و فعالیت‌های فراوانی در بیداری مردم لبنان انجام داد که به جرأت می‌توان گفت: دانه‌های مقاومت‌ اسلامی را با دقت در لبنان کاشت که از جمله آنها سیدحسن نصرالله است.

وی افزود: همه کسانی که امروز در لبنان مقاومت اسلامی را دنبال می‌کنند یعنی کسانی که در برابر چپ‌گراهای لبنانی ایستاده‌اند و امروز پیشتاز مقاومت اسلامی هستند مدیون فداکاری‌های شهید چمران هستند.

*شهید چمران مبدع مرکز تحقیقات صنایع دفاع بود

چمران گفت: شهید چمران فقط یک عالم نبود که درپی ارضاء حس کنجکاوی خود باشد بلکه او کسی بود که در یکی از دست‌نوشته‌های خود در آمریکا به خدای خود می‌گوید: "خداوندا من باید از نظر علم برتر باشم تا مبادا دشمنان از این راه به من طعنه زنند و باید همه کوردلان متکبر و مغرور را به زانو درآورم تا آنگاه متواضع‌ترین فرد روی زمین باشم و این چیزهایی است که از تو می‌خواهم برای رسیدن به تو".

رئیس شورای اسلامی شهر تهران خاطرنشان کرد: وقتی شهید چمران به ایران آمد مرکز تحقیقات صنایع دفاع را که در کشور وجود نداشت ایجاد کرد و تحقیقات کنونی که در حال حاضر وجود دارد از همان زمان شهید چمران شکل گرفته است. مثل موشک‌های زیرآبی که در اندازه‌های 9 و 12 متری در آن زمان طراحی و ساخته شد و یا پل‌های نظامی که با ابتکار او و با کمترین امکانات و تنها با چوب، تیوپ و طناب به هم بسته می‌شد و روی الوار قرار گرفته و در روی رودخانه کارون استفاده می‌شد و در واقع پایه‌گذار پل جزیره مجنون نیز شهید چمران است.


[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 2:47 عصر ] [ admin ] [ نظرات () ]

چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم. حاج آقا خانه نبود. از بچه ها هم که خبری نداشتم. یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاکی و عرق کرده، آمد تو. تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام یکراست رفت توی آشپزخانه. صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می آمد. برایم آش بار گذاشت. ظرف های مانده را شست، سینی غذا را آورد، گذاشت کنارم. گفتم « مادر ! چه طور بی خبر؟ » گفت ـ به دلم افتاد که باید بیام.» 

 

وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جابه جا کردیم، گفت « می روم سوسنگرد. » گفتم « مادر منو نمی بری اون جلو رو ببینم ؟ » گفت « اگه دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله.»

 

به سرمان زد زنش بدهیم. عیالم یکی از دوستانش را که دو تا کوچه آن طرف تر می نشستند، پیش نهاد کرد. به مهدی گفتم. دختر را دید. خیلی پسندیده بود. گفت « باید مادرم هم ببیندش. » مادر و خواهرش آمدند اهواز. زیاد چشمشان را نگرفت. مادرش گفت « توی قم، دخترا از خداشونه زنِ مهدی بشن. چرا از این جا زن بگیره ؟ » مهدی چیزی نگفت. بهش گفتم » مگه نپسندیده بودی ؟ » گفت « آقا رحمان، من رفتنیم. زنم باید کسی باشه که خانواده ام قبولش داشته باشن تا بعد از من مواظبش باشن. »


[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 2:27 عصر ] [ admin ] [ نظرات () ]

شهر دار ارومیه که بود، دوهزار و هشت صد تومان حقوق می گرفت. یک روز بهم گفت« بیا این ماه هرچی خرجی داریم رو کاغذ بنویسیم، تا اگه آخرش چیزی اضافه اومد بدیم به یه فقیر.» همه چی را نوشتم ؛ از واکس کفش گرفته تا گوشت و نان و تخم مرغ. آخر ماه که حساب کردیم، شد دوهزار و ششصد و پنجاه تومان. بقیه ی پول را داد لوازم التحریر خرید، داد به یکی از کسانی که شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند. گفت « اینم کفاره ی گناهای این ماهمون.»

باران خیلی تند می آمد. به م گفت « من می رم بیرون» گفتم « توی این هوا کجا می خوای بری؟» جواب نداد. اصرار کردم . بالاخره گفت « می خوای بدونی؟ پاشو تو هم بیا. » با لندروز شهرداری راه افتادیم توی شهر. نزدیکی های فرودگاه یک حلبی آباد بود. رفتیم آنجا. توی کوچه پس کوچه هایش پر از آب و گل و شل. آب وسط کوچه صاف می رفت توی یکی از خانه ها. در خانه را که زد، پیرمردی آمد دم در. ما راکه دید، شروع کرد به بد و بی راه گفتن به شهردار. می گفت « آخه این چه شهردایه که ما داریم؟ نمی آد یه سری به مون بزنه ، ببینه چی می کشیم.» آقا مهدی بهش گفت «خیله خب پدرجان . اشکال نداره . شما یه بیل به ما بده، درستش می کنیم؟» پیرمرد گفت « برید بابا شماهام! بیلم کجا بود.» از یکی از هم سایه ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی های اذان صبح توی کوچه ، راه آب می کندیم.
از شهردای یک بنز داده بودند بهش . سوارش نمی شد. فقط یک بار داد ازش استفاده کردند؛ داد به پرورشگاه. عروسی یکی از دخترا بود. گفت « ماشینو گل بزنین واسه ی عروس.»


[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 2:26 عصر ] [ admin ] [ نظرات () ]

همه دور تا دور سفره نشسته بودیم ؛ پدر و مادر مهدی، خواهر و برادرش. من رفتم توی آش پزخانه، چیزی بیاورم وقتی آمدم، دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من بیایم.

اولین عملیات لشکر بود که بعد از فرمانده شدن حاج مهدی انجام می دادیم. دستور رسید کنار زبیدات مستقر شویم. وقتی رسیدیم، رفتم روی تپه ی کنار جاده. قرار بود لشکر کربلا، سمت راست ما را پر کند. عقب مانده بودند و جایشان عراقی ها، راحت برای خودشان می رفتند و می آمدند.رفتم پیش حاج مهدی. خم شده بود روی کالک عملیاتی. بی سیم کنارش خش خش می کرد. موضوع را گفتم. نگاهم کرد. چهره اش هیچ فرقی نکرد. لب خند می زد. گفت « خیالت راحت. برو. توکل کن به خدا. کربلا امشب راستمونو پر می کنه » از چادر آمدم بیرون. آرام شده بودم.

 عملایت محرم بود. توی نفربرِ بی سیم، نشسته بودیم آقا مهدی، دو سه شب بود نخوابده بود. داشتیم حرف می زدیم. یک مرتبه دیدم جواب نمی دهد. همان طور نشسته، خوابش برده بود. چیزی نگفتم. پنج شش دقیقه بعد، از خواب پرید. کلافه شده بود. بد جوری. جعفری پرسید « چی شده ؟ » جواب نداد. سرش را برگردانده بود طرف پنجره و بیرون را نگاه می کرد. زیر لب گفت « اون بیرون بسیجی ها دارن می جنگن، زخمی می شدن، شهید می شن، گرفتیم خوابیدم.» یک ساعتی، با کسی حرف نزد.


[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 2:22 عصر ] [ admin ] [ نظرات () ]

 سیدعلی کاپشنی داشت که بعد از شهادتش دست به دست بین رزمندگان می‌چرخید، هر کسی که این کاپشن را می‌پوشید به شهادت می‌رسید، شهید علمدار هم یکی از این رزمندگان جانباز بود.
 
 فارس

سردار شهید «سیدعلی دوامی» به سال 1346 در بیست و یکم ماه مبارک رمضان در ساری متولد شد و 21 سال بعد در منطقه عملیاتی شلمچه، در لباس سربازی نهضت حضرت روح الله با مسئولیت جانشین فرماندهی گردان مسلم‌بن عقیل از لشکر 25 کربلا در بیست و یکم ماه مبارک رمضان به شهادت رسید.


 «فاطمه نیک‌دوز» مادر شهید سیدعلی دوامی خاطراتی را از تنها پسرش که در «شلمچه» کربلایی شد، را روایت می‌کند:

 کودکی شهید سیدعلی دوامی

* کارهایی که در زندگی پسرم تأثیر گذاشت

 من هرگز علی را تنها رها نمی‌کردم، همیشه همراه من بود، 9 سالش هم که بود در جلسات و مراسم و هیئت‌ها همراهی‌ام می‌کرد، خیلی به علی وابستگی داشتم، روی علی خیلی حساس بودم، نمی‌خواستم اتفاقی برایش بیفتد، همیشه در نمازجمعه‌ها و تظاهرات‌ها همراهی‌ام می‌کرد، مطمئن بودم که همه اینها در مسیر زندگی سیدعلی تأثیر خواهد داشت.
 شهید سیدعلی دوامی
* علی‌وار در کوچه‌ها به خانه فقرا سر می‌زد

 یادم هست یک سری از خانواده‌های جنگ‌زده را به ساری آورده بودند، من و هر سه فرزندم می‌رفتیم از هر جا که می‌توانستیم برای جنگ‌زده‌ها وسایل تهیه می‌کردیم، لباس، پوشاک و خوراک هم از خودمان و هم از مردم می‌گرفتیم و برایشان می‌بردیم؛ سیدعلی در تمام این مراحل همراه من بود و اینها را می‌دید، او با لذتی خاص این کارها را انجام می‌داد.

 قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم به مردم کمک می‌کردیم، مثلاً افراد دور یا نزدیکمان را که می‌دانستیم نیازمند هستند، شناسایی می‌کردیم و با کمک افراد دیگر، در سال به مناسبت‌ها و بهانه‌های مختلف شبانه کمک‌ها و وسایل موردنیازشان را درب خانه‌شان می‌بردیم.

 افرادی که در وضعیت مالی خوبی نبودند یا در شرایط بد اجاره‌ای زندگی می‌کردند و بسیاری دیگر. به علی می‌گفتم: «امشب می‌خواهیم برویم مهمانی» می‌گفت: «مامان بار سنگین است» می‌گفتم: «بله علی جان!» وسایل را دم در گذاشتیم و می‌رفتیم نمی‌خواستیم صاحب خانه متوجه شود که چه افرادی به او کمک رسانده‌اند.

 علی از دوران کودکی در چنین فضایی رشد کرده و تربیت شد. همه اینها روی علی تأثیر مثبتی داشت، همین‌ها باعث می‌شد تا علی پول‌هایش را جمع کرده و به افرادی که می‌دانست نیاز دارند، ببخشید.
 
 شهید سیدعلی دوامی

* کاپشن شهادت سیدعلی دست به دست چرخید

 سیدعلی کاپشنی داشت که بعد از شهادتش دست به دست بین رزمندگان می‌چرخید، هر کسی که این کاپشن را می‌پوشید به شهادت می‌رسید؛ شهید سیدمجتبی علمدار در مراسم‌ و هیئت‌ها هم همیشه از سیدعلی می‌خواست که او را هم به حلقه شهدا برساند.

 سیدمجتبی علمدار از جانبازان شیمیایی‌مان بود، او هم بعد از پوشیدن کاپشن سیدعلی به آرزویش رسید؛ در حال حاضر هم نمی‌دانم آن کاپشن در کدام شهر و دست کدام یک از رزمندگان است.

* سیدعلی باید به آرزویش می‌رسید

 سیدعلی به من می‌گفت: «اگر دوست داری، تو هم می‌توانی بیایی جبهه، مهمانی پیش ما» گفتم :«نه! من اضطراب دارم، آنجا که باشم بیشتر هم خواهد شد؛ همین که از دور، اخبار و عملیات‌ها را دنبال می‌کنم کافی است، آنجا که جز شهادت چیز دیگری نیست».

 بعد از پذیرش قطعنامه 598 علی شهید شد، خیلی‌ها می‌گفتند: «کاش علی شهید نمی‌شد» گفتم: «خیلی سپاسگزارم، اگر برای دلخوشی من می‌گویید و دلتان برای من می‌سوزد، سخت در اشتباه هستید من نیازی به این دلسوزی‌های شما ندارم، اگر علی به آرزویش نمی‌رسید، از خدا گله می‌کردم این حرف‌ها تنها درد دل من را زیاد می‌کند».


[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 2:17 عصر ] [ admin ] [ نظرات () ]


Weblog Theme By :: Nima Eskandari :: Www.javanskin.ir :: Khamenei.ir

درباره وبلاگ

شماره تماس هیئت:09394078187
موضوعات وب
لینک های مفیـــد
امکانات وب
تاریخ روز

بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 105500